استوری سیگار | عکس پروفایل سیگار
بوی شیرِ دهنتون با بویِ سیگار از بین نمیره 🙂
عکس سیگار برای پروفایل
آدم از اولین سیگاری که میکشه سیگاری نمیشه،
از اولین لحظه ای که سیگار آرومش میکنه سیگاری میشه…!استوری سیگار
استوری سیگار دخترونه
وقتی رفیقتون کنارتون با مامانش یا باباش تلفنی حرف میزنه حرفای مشکوک بزنید،مثلا: ” یه پیک دیگه میخوری؟ ” یا ” مامانت نفهمه سیگار کشیدیا ”
میتونید صدای +۱۸ هم در بیارید. :))
استوری سیگار پسرونه
این روزا نفس که نه، سیگار میکشم..استوری سیگار
شدم مث سیگار، رفیق درد جماعتم، ولی همه جا حرف از بد بودنمه…
عکس پروفایل دخترونه با لاک قرمز
نسرین دختر مهری خانم همسایهمان، چندسالی را به دنبال شوهر بود. دختری با روحیهی بیقرار و چشمانی معصوم.
یکروز با اشتیاق در راهرو میگفت باید شما را با فلانی آشنا کنم نمیدانی چه آقاست… و یک روز بی سلام و خداحافظی یکطوری که چشمانِ پف کرده اش را نبینیم از کنار ما میدوید بیرون. چندوقت بعد هم با لحنی طلبکارانه میگفت «با فلانی کات کرده!» و تا ما را تعجب زده میدید ادامه میداد: «نمیدانم چرا بخت من اینطور شده! طرف حاضر نمیشود به خاطر من یک سیگار کوفتی را بگذارد کنار. مگر چه کوفتیست این سیگار!؟»استوری سیگار
هرچند وقت یکبار قرار میشد که با شخصی از طرف نسرین که تصادفا آقاتر هم بود آشنا بشوم اما هیچگاه کار به قرار نمیکشید.. همیشه میگفت «تو مثل برادرمی، تو مردها را خوب میشناسی، تو مردِ مرا تایید کنی کافیست.»… آخر پدرِ نسرین چند سالی میشود که بین ما نیست.
عکس پروفایل لب سیگار
آبان ماه بود که برای امر کاری به زنجان رفته بودم، نسرین کنار حوض با تلفن صحبت میکرد، با اشاره خداحافظی کردم و تا آذر برنگشتم. در همان سفر مادرم تماس گرفت و گفت مهری خانم با شیرینی درِ خانه را کوبیده و ما را به مراسم عقد نسرین دعوت کرده.. گوشی را که مادرم قطع کرد بلافاصله با نسرین تماس گرفتم. استوری سیگار پاسخ نداد. بعد از چند دقیقه خودش زنگ زد. سلام نکرده با صدای بلند گفت: «نمیدانی چه آقاست…» با خنده پرسیدم چرا چی شد با ایشان که یکهو؟ جواب داد، «وقتی متوجه شد از بوی سیگار بیزارم لبخند زد و سیگارش را برای همیشه گذاشت کنار».
عکس پروفایل سیگار
انگار که بالاخره یک نفر نتوانست دلِ این دختر را بشکند. اصلا به نظرم عشق همین است، یکجا یک نفر پیدا میشود که حاضر نیست دلت را بشکند و تو اینگونه با او، همه غم های دنیا را فراموش میکنی.
مونده واسم سیگار و این هوا و بارونش
We are made of cigarette packs and handkerchiefs !!
ساخته شدیم از پاکت سیگار و هنذفري !!
مثه سیگار روشنی که نه کشیدی و نه خاموشش کردی لای انگشتات سوختو تموم شد…
داستان سیگار و اجتماع – عکس سیگار
پسربچهای که خانهی پُر اش نه یا ده سال سن داشت وارد مغازه شد و بدون معطلی با یک صدای آرام پرسید سیگار بلوبری دارید؟
فروشنده:آره
پسرک با صدایی عجیب و غریب پرسید چند است؟
فروشنده: «ده تومن.» شک که نه،مطمئن بودم پسرک سیگار را برای خودش میخواهد. پرسیدم سیگار را برای چه کسی میخواهی؟ گفت برای خواهرم، کمی تپق زد و ادامه داد نه برای پدرم.
گفتم خب پس چطور پدرت قیمت سیگار را به تو نگفته؟ سکوت کرد، لبخندی زدم و گفتم سیگار را بگیر تا باهم برویم خانه و پاکت سیگار را تحویل پدرت بدهیم. هنوز حرفم را تمام نکرده بودم که پسرک به تاخت دوید سمت دوچرخهاش و مثل لانس آرمسترانگ در مسابقات جهانی شروع به رکاب زدن کرد، و از من دور و دورتر شد.
با صدای فروشنده به خودم آمدم که میگفت این درست نیست که مشتری یک مغازه را فراری بدهی.گفتم این پسربچه که مشتری نبود، سیگار را برای خودش میخواست. فروشنده گفت هر چی. پدر و مادر دارد، صاحاب دارد و به ما ربطی ندارد. موقع حساب و کتاب خریدهایم ده تومن آن پاکت سیگار را هم حساب کردم و فرو رفته در خود از مغازه بیرون آمدم.
من این عبارت «به ما ربطی ندارد» را میلیونها بار شنیدهام و هر بار از دفعه قبل سعی بیشتری برای فهمیدن معنایش کردهام. چطور میشود وقتی در جلوی چشمانمان اشتباهی دارد اتفاق میافتد ما پای خودمان را کنار بکشیم و بگوییم به ما ربطی ندارد؟
چطور میشود که ما تا این حد به کبکی که سرش را در برف فرو کرده است شباهت پیدا کنیم؟ چقدر دیگر باید چوب این بیتفاوتی را بخوریم تا آخمان در بیاید؟ چرا وقتی میتوانستیم با یک حرف کوچک؛ تغییراتی بزرگ به وجود بیآوردیم، لال مردیم و تماشاچی بودیم؟ چطور توانستیم مسئولیتهای اجتماعیمان را بگذاریم لب طاقچهی عادت که خاک بخورند و خاک. همهی بدبختیها و کمبودها را که نمیشود انداخت گردن قانون و جهان سوم و این و آن. یک جایی از این ماجرا هم به گردن خودمان است. جایی که روزی چند میلیون فروش دخلات باشد و باز هم چشمات در ده هزار تومان پولی است که ممکن است شروع بدبختی یک پسربچه نه ساله باشد. باغات آباد!
ما در قبال اجتماعی که در آن زندگی میکنیم مسئولیم، این مهم را باید توی سرمان فرو کنیم که همه چیز از همین «من» شروع میشود. خراب کردن نه استعداد میخواهد و نه زمان؛ اما درست کردن در نقطه مقابلاش هم تلاش و استعداد میخواهد و هم زمان بسیار زیاد. بگذار بذرهایمان را در خاک بکاریم، شاید یک روزی در آینده وقتی که ما نیستیم، آیندگان با ثمرهاش از زندگی لذت بیشتری ببرند.
استوری سیگار دخترونه
•از عادات بد اجتماعی دست بکشیم:
+سیگار کشیدن در جمع-_-
+گذاشتن آرنج روی میز!-_-
+پچ پچ کردن و خندیدن مرموز در حضور دیگران!-_-
+حل و فصل کردن مشکلات[با فرزند،همسر،و…]در جمع!-_-
+خیلی محکم یا شل دست دادن!
استوری فیک سیگار کشیدن
نارنگی عینِ سیگار میمونه
هرجا نمیدونی چیکار کنی یه نارنگی پوست میکَنی تا ببینی چی پیش میاد.☺️?
داریم به فصلِ «سیگار نکش، نارنگی بخور» نزدیک میشیم *-*
کانال استوری سیگار
عکس نوشته سیگار
وحشتی که تو کشیدن سیگار یواشکی تو خونه س تو سرقت از بانک نیست
من میتوانستم
درمانی برایِ سردرد هایت باشم
میتوانستم سیگارِ لعنتیات باشم،
سُرفه هایت باشم
خنده هایت باشم…استوری سیگار
میتوانستم قدم هایت باشم
در لحظه به لحظهیِ تهران!
یا پیراهنت باشم،
رَج به رَج…
نخ به نخ…
همان قدر نزدیک…
همان قدر نزدیک…
کانال استوری سیگار
عکس سیگار دخترونه
+ نمیتونستم از رفتن منصرفش کنم
– پس چی کار کردی؟
+ نشستم کنار دریچه، سیگارم رو روشن کردم و رفتنش رو دیدم..
– بعدش رفتی خونه؟
+ نه ، یه پاکت سیگار کشیدم ، گفتم شاید برگرده..
– بعدش چی؟ رفتی خونه؟
+ آره رفتم خونه و همه عکس هاش رو جمع کردم…
– سوزوندی؟
+ نه، گذاشتم تو انبار..
– چرا نسوزوندی؟
+ دیوونه شدی؟ شاید برگرده!
استوری سیگار کشیدن فیک دخترونه
گوش کن ببین چی میگم دختر! همون انگلیسیها یه ضربالمثل دارن که میگه:« به مردی که سیگار نمیکشه و عرق نمیخوره، اعتماد نکن». البته سیگار و عرق چیز خوبی نیست. اینو انگلیسی ها هم میفهمن. اما منظور اینه که مردی که یه پنچریهای کوچیک نداره، شاید یه پنچری بزرگ داشته باشه. یعنی به این آسونیها بهش اعتماد نکن. تو همون موقع که شوهرت گیاه خوار شد باید بهش شک میکردی. نه اینکه وایسی آشپزی کنی و خودت هم گیاه خوار بشی. اینجور آدم ها که می خوان زیادی خوب باشن خطرناکن ! استوری سیگار
عکس پروفایل سیگار
عکس سیگار دخترونه
استوری اینستا سیگار
جمشید از روت خجالت میکشم…
قولمو شکستم…
روم نشد بت بگم..
ده بار رفتم نیگاش کردم!
تازه اینکه چیزی نیست حرفم باش زدم…
جریحه دار جوابمو نداد…
دیگه نگفتم بت اینارو!
دلم درد نگرفته جمشید…
نیگران شدم چرا درد نگرفته!
بت قول داده بودم درست؛
اما نمیتونم ازش جدا شم…
یا هی از دور نگا کنم
مِی با دیگران خورده است و با ما سر گران دارد…
گفتم بیام بهداری نشون بدم…
تو دلم باشه خیالم راحته…
هر جا میرم هست دیگه…
دلبرو…!استوری سیگار
خیالت جمع درد نمیکنه…
فقط دیگه نمیشه دیدش…
آخه دانی که چیست دولت؟
دیدار یار دیدن!
ولی ندیدن بهتر از نبودنشه…
سیگار داری…؟!
اونقدر آدما قبل من و تو غصه خوردن، لب پنجره سیگار کشیدن، عاشق شدن، فارغ شدن، فحش دادن…
اونقدر آدما قبل من و تو بردن، باختن، گذاشتن رفتن، گم و گور شدن…
اونقدر آدما قبل من و تو به گذشتهشون فکر کردن، حسرت خوردن، بغض کردن…
حالا کجان؟استوری سیگار
رها کن رفیق.. رها کن بره…
عکس سیگار دخترونه
عکس سیگار برای پروفایل
استوری سیگار
زمانی که خداحافظی را با تو شروع کردم، به رابطه هایی دیگر سلام کردم. زمانی که از تو ناامید شدم، به آدمهای دیگری امیدوار شدم. به آدمهایی که مرا می دیدند و هر از گاهی حالم را میپرسیدند. آدمهایی که با بی تفاوتی مرا در انتظاری سخت جا نمیگذاشتند. آدمهایی که برای تولدم لازم نبود کسی به آنها یادآوری کند و به زور لبخند بزنند و بگویند ” آرزو کن!”
آن زمانها آرزویم تو بودی و اکنون آرزویم خودم هستم! آن روزها همه چیز به تو ختم میشد. چه روزهای غم انگیزی. خوشحالم که آن روزها تمام شده است. تو نیستی و من هنوز در امتدادِ خداحافظیام. و راضیام. از نبودنت و از بودنم! از اینکه تصمیم گرفتم برای بی تفاوتی تو تلاش نکنم. از اینکه در نهایت تصمیم گرفتم خداحافظی را شروع کنم. موفق نشدهام کامل خداحافظی کنم. تصویرت هنوز همراهم هست. در تصویرت میخندی و سیگار میکشی و مهمتر از همه مرا میبینی. در تصویرت نگاه میکنی. نگاهی نافذ و گیرا!استوری سیگار
اما این فقط یک تصویر است. و من قبول کرده ام که تصویر تو هرگز شبیه به خودت نبوده و نخواهد بود. تصویری که من از تو دارم، با حقیقتِ تو بسیار تفاوت دارد. و شبی که پذیرفتم تو با تصویرت فرق داری شب عجیبی بود. آن شب تنهاترین و بی پناه ترین آدمِ روی زمین بودم! آن شب فکر میکردم “میمیرم”! ایمان داشتم که دیگر نمیتوانم در دنیا دوام بیاورم. اما شبهای زیادی گذشت! و من زنده ماندم! و تو همچنان بی تفاوت! استوری سیگار
به نظر میرسد قرار نیست بدونِ حضورِ تو بمیرم. اگر قرار بود بمیرم تا به حال مرده بودم! و به نظر میرسد قرار هم نیست چیزی تغییر کند. تو بی تفاوت ترین آدمِ زندگیِ من از کودکی ام تا به اکنون بوده ای، هستی و خواهی بود. راضی ام. از خودم و از تصمیم هایم. از اینکه جایی تلاش برای به دست آوردنت را متوقف کردم و اجازه دادم زندگی فرصت های دیگری را نشانم دهد. فقط گاهی که دلم تنگ میشود به ستاره ها نگاه میکنم و برایت آرزوهای خوب میکنم و با خودم فکر میکنم که چقدر حتی بی تفاوتیات را دوست داشتم! به خاطر تمام روزهایی که نبودی و ندیدی ممنونم و به خاطر بزرگترین درسی که به من دادی همیشه سپاس گزارت خواهم بود؛ اینکه نخواهم مُرد اگر رابطه ای تمام شود.
عکس سیگار برای پروفایل
همیشه وقتی که موهایم را از روی ابروهایم کنار میزنم؛
آنجا نشستهای.
بر روی برگها وَ در «درکه» وَ باد میوزد وَ برف میبارد وَ من نیستم؛
هر روز از گلفروشی «امیرآباد» یک شاخهگل میخریدم؛ تنها یک شاخه.
-اما چه چشمهایی، هان! انگار یک جفت خرما-
و موهایم را از روی ابروهایم کنار میزنم؛ آنجا نشستهای.
سیگار میکشم، میخندی، هر روز یک شاخه گل
آنگاه یاد زمستانهایی میافتم که یک الف بچه بودم؛
و در زمستانهای تبریز
کت پدرم را به جای پالتو میپوشیدم؛
و با برادر آبی چشمم از تونلِ برفها تا راههای مدرسه را میدویدم
و میگریستم زیرا که میگفتند: این بُزمَجه در چشمهای سبزش همیشه حلقهی اشکی دارد.
-اما چه چشم هایی، هان! انگار یک جفت خرما-
استوری سیگار
منبع تصاویر بایکوت
منبع پروفایل پیکچرز
نظر خود را بنویسید